اشتیاق از حرص جداست
آنگاه که قدم در راه میگذارید تنها سرمایۀ اوّلیّۀ شما اشتیاق وافر برای رسیدن به مقصد اصلی است؛ و آنگاه که راه میپیمایید و برای گذر از پستی و بلندیها و پیچ و خمهای صعبالعبور از جان مایه میگذارید، تنها انگیزۀ شما برای غلبه بر سختیها شوق رسیدن است.
چگونه میتوان چنین مسیری را بدون اشتیاق سپری کرد؟ حال آنکه نفس انسان همواره او را به راحتطلبی و هواپرستی و تمایل به گریز از موانع و سختیها دعوت میکند.
هرگز نخواهید توانست بدون مدد دوست و بدون انگیزه و اشتیاق حتّی قدمی بردارید. پس دستمایۀ اوّلیّۀ شما اشتیاق خود شماست و بدون آن راه سپردن بیمعنی و حتّی غیرممکن است.
اشتیاق از حرص و طمع جداست. اشتیاق لازمۀ پیمودن مسیر کمال است؛ ولی آنگاه که به آن حریص بودن برای آنچه که هنوز آمادگی برای آن ندارید وبیصبری و عدم درک موقعیّت و صبور بودن بر آن موقعیّت اضافه شود اشتیاق به ضدّ خود تبدیل شده و مانع کمال خواهد بود.